خبرنامه دانشجویان ایران: پرویز امینی در گفتوگویی به رقابت سه گفتمان در انتخابات ریاست جمهوری پرداخت که در ذیل می آید:
مثلث : در کشور ما با توجه به گرایش های مختلف و دیدگاه های متفاوت فکر می کنید حضور طبقات مختلف اجتماعی در عرصه های سیاسی به چه شکل اتفاق می افتد؟
امینی : بحث درباره طبقات اجتماعی با پیش فرضِ قبول «تفاوت ها» در یک جامعه انجام می شود. یک جامعه علاوه بر داشتن یک سری وجوه اشتراک مانند زندگی در یک حوزه جغرافیایی خاص یا داشتن زبان، مذهب و تاریخ مشترک و..که آن را از سایر جوامع متمایز می کند، در درون خود نیز با تفاوت هایی روبروست که این تفاوت ها سازنده گروهها و طبقات اجتماعی گوناگون یک جامعه می شود. در واقع جامعه یک کل همسان نیست بلکه نوعی کثرت در آن دیده می شود که حول برخی مسایل مشترک به یک انسجام اجتماعی رسیده است و شکل جامعه را به خود گرفته است.
مثلث : در این بین تفاوت هایی نیز وجود دارد، به نظر شما این تفاوت ها کدامند و چه تاثیری در شکل گیری این طبقات دارد؟
امینی : بله، در بین تفاوت های سازنده گروهها و طبقات اجتماعی گوناگون، بیشتر آن نوع از تفاوت ها مهمند که منشا و عامل «نابرابری» در جامعه می شوند که در جامعه شناسی تحت عنوان «قشربندی و نابرابری» از آن بحث میشود که یکی از مهمترین مباحث در جامعه شناسی کلاسیک بوده است. بنابراین صرف تفاوت کافی نیست بلکه این تفاوت های نابرابری ساز مهمند که در جوامع مختلف اینها فرق می کنند. مثلا در آفریقای جنوبی تفاوت طبیعی رنگ پوست عامل قشربندی و نابرابری در آن جامعه بود و جامعه تقسیم میشد به سفید پوستان و سیاه پوستان که در برخورداری ها از آموزش و بهداشت و ثروت و.. کاملا در موقعیت نابرابری بودند. یا در جوامع سرمایه داری تفاوت ها در برخورداری از «ثروت» منشا نابرابری های گسترده اجتماعی در این کشورهاست.
مثلث : به نظر می رسد در همین زمینه هم دیدگاه ها و نظرات مختلفی بین نظریه پردازان وجود دارد.
امینی : بله، در تقسیم بندی جامعه به طبقات و اقشار گوناگون دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. برخی مثل دورکیمی ها و کارکردگراها این طبقه بندی اجتماعی را نتیجه فرایند «تقسیم کار» در دوره مدرن می دانند و به همین لحاظ آن را امری طبیعی می دانند و موضع انتقادی نیز در برابر نابرابری های حاصل از آن ندارند.
مارکس جامعه را براساس جایگاهی که در روابط تولید دارند به دو گروه «مالک ابزار تولید» و برخوردار از «نیروی کار» به عنوان طبقات اصلی جامعه تقسیم می کند که در دوره صنعتی شامل «سرمایه داران» و «کارگران» می شود. در واقع مارکس یک تقسیم بندی تک عاملی با پایه اقتصادی دارد. مارکس منتقد این شرایط است و بر تغییر این وضعیت برای رسیدن به یک جامعه کمونیستی که جامعه ای بی طبقه است به عنوان آمال نهایی تاکید دارد.
ماکس وبر نماد جامعه شناسانی است که برای تقسیم بندی جامعه به طبقات گوناگون از سازه ای سه متغییره استفاده می کند. وی «ثروت، قدرت و منزلت» را عوامل شکل دهنده به طبقات اجتماعی در یک جامعه می داند و بر اساس این متغیرها و متناسب با شرایط هر جامعه، وضعیت نابرابری از نظر احترام به افراد و بهره مندی های مادی بوجود می آید که طبقات اجتماعی گوناگونی را میسازد. وبر علی رغم این که نوعی ترابط بین آنها را می پذیرد اما برای هرکدام از این متغیرها موقعیت مستقلی قایل است. یعنی کسب منزلت اجتماعی به برخورداری از ثروت یا قدرت محدود نیست بلکه برخی به سبب غیر از این دو صاحب منزلتند. مثلا در جامعه ما روحانیت چه پیش از انقلاب و چه بعد از انقلاب از یک منزلت اجتماعی برخوردار است که برخاسته از ثروت یا قدرت نیست. یا دوره هایی در انقلاب(دهه اول) داشتیم که ثروت نه تنها عامل احترام و منزلت نبود بلکه برعکس باعث طرد فرد از جامعه می شد.
مثلث : آیا این نظریه ها را می توان به جامعه ایران و نوع رفتار مردم در مباحث سیاسی تعمیم داد؟
امینی : برای فهم رفتار گروهها و طبقات اجتماعی گوناگون در مسایل سیاسی خصوصا در انتخابات و خصوصا در ایران مجبوریم مفهوم دیگری نیز به استخدام بگیریم که در جامعه شناسی و جامعه شناسی سیاسی پرکار برد است که تحت عنوان «شکاف های اجتماعی» از آن یاد میشود. این مفهوم دست ما را برای بحث بازتر می کند و متغیرهای بیشتری و متفاوت تری از آنچه از دیدگاه برخی متفکران غربی آوردیم را در اختیار ما می گذارد.
مثلث : و شکافهای اجتماعی چگونه تعریف می شود؟
امینی : بحث شکافهای اجتماعی یکی از مهمترین مباحث در جامعه شناسی خصوصا جامعه شناسی سیاسی است که در تبیین و توضیح واقعیتها، پدیدهها و رخدادهای یک جامعه کاربرد زیادی دارد. شکافهای اجتماعی در واقع تعریف کننده نقاط تفاوت و افتراق افراد و گروههای گوناگون یک جامعه درباره ارزشها، ایدئولوژیها، دیدگاههای سیاسی، خواستهها و مطالبات در اولویت، طبقه اجتماعی و جایگاهی که افراد در قشربندی اجتماعی دارند و... است.
روابط اجتماعی و تعامل بخشهای گوناگون جامعه با یکدیگر، به میزان قابل توجهی براساس این شکافها تنظیم و تعریف میشود. هم خوانیها در این متغیرهای اجتماعی، به همبستگیهای نظری و عملی افراد و گروهها و تفاوتها و تمایزها، به انفکاک از یکدیگر و در شرایطی سخت تر به تعارض و حتی خصومت بین گروهها منجر میشود.
به طور مثال «جنسیت» یا «سن» متغیرهای اجتماعی هستند که در شکل گیری شکافهای اجتماعی موثرند و جامعه را به دو گروه زنان در برابر مردان و دو گروه جوانان در برابر میانسالان و کهنسالان تقسیم میکنند. به دلیل همین تفاوتها در سن و جنسیت، سطحی از تعارض در انتخابهای آنها و ارزشهایی که دارند و خواستهها و مطالباتی که در اولویت میدانند، بوجود میآورد.
مثلث : در این بین مسائل اقتصادی و فشارهای اقتصادی نیز دخیل هستند؟
امینی : شکافهای «اقتصادی» که جامعه را به گروههای برخوردار و غیر برخوردار و نیز طبقه متوسط تقسیم میکند، گوناگونی در «اقشار» که جامعه را به معلم، کارگر، روحانی، استاد و دانشجو و... تفکیک میکند و تفاوتهای «مذهبی» که آحاد جامعه بر حسب دین، به مسلمان و غیر مسلمان(مسیحی، زرتشتی و...) و شیعه و سنی تقسیم میکند، شکافهای «قومی» که گروههای اجتماعی و افراد را به یک قومیت(کرد، عرب، لر، ترک و...) وابسته کند؛ شکافهای سیاسی که در جامعه ما افراد را به اصلاح طلب و اصول گرا تقسیم کند؛ از جمله موارد دیگری میباشند که در بحث شکافهای اجتماعی مورد توجه است.
مثلث : به نظر شما در جوامع و به خصوص ایران وجود این شکافها تا چه حد تاثیرگذار است و به بیان بهتر کدام یک از این شکاف ها به شکل گیری مواضع اقشار مختلف کمک می کند؟
امینی : اول اینکه وجود شکافهای اجتماعی، طبیعت جوامع محسوب میشود و گریزی از آن نیست. این شکافها واقعیتیهایی هستند که در همه کشورها نیز با شدت و ضعف وجود دارند و در تحلیلهای جامعه شناسی درباره پدیدههای یک جامعه خاص نیز، غیر از ارزش توصیفی، چندان کاربرد تحلیلی ندارند. آن چه در بحث شکافها مهم است، شکافهای فعال در جوامع است که صف بندیهای اصلی حول و حوش آنها شکل میگیرد و سایر شکافها در سایه این شکافهای اصلی به حاشیه میروند و یا قدرت ظهور و بروز پیدا میکنند.
به عنوان مثال در کشورهای اروپایی و تا حد زیادی در آمریکا علی رغم تفاوتهای مذهبی - بخشی از جامعه کاتولیک و بخشی دیگر پروتستان میباشند- این شکاف تأثیری در انتخابات این کشورها ندارد. شکاف اصلی یعنی شکاف فعال در انتخابات آمریکا، شکاف سیاسی است که جامعه را به دو گروه جمهوریخواه و دموکرات تقسیم میکند. سایر شکافها یا تأثیری در این مسأله ندارند و یا تحت الشعاع این شکاف اصلی میباشند.
مثلث : تکلیف شکاف های فعال و غیر فعال در تقسیم بندی جوامع چگونه است؟
امینی : جوامع بر حسب تعداد شکافهای فعال به تک شکافی و بالاتر قابل تقسیم میباشند. در این جوامع تعارضها و تفاوتها حول یک شکاف و یا چند شکاف صورت بندی میشود. جوامع چند شکافی نسبت به جوامع تک شکافی، از تکثر و وضعیت پلورالیستی تری برخوردارند و البته براساس همپوشانی که شکافهای فعال در برابر یکدیگر پیدا میکنند، بر تعارضها میافزایند و یا این تعارضها را کاهش میدهند. به طور مثال جامعه فرانسه، جامعهای چند شکافی است و به همین دلیل احزاب و گروههای سیاسی متکثری دارد. به طوری که انواعی از احزاب راست از راست رادیکال تا راست میانه و احزاب چپ از چپ رادیکال و چپ میانه و.. دارند و رفتن انتخابات به مرحله دوم بارها در آنجا اتفاق افتاده است.
مثلث : شکاف های متفاوت در یک جامعه چه کارکردهایی می تواند داشته باشد و چه تاثیری بر دیگر شکاف های موجود در آن جامعه می گذارد؛ به عنوان مثال در جامعه ایران در مباحث مرتبط با جریانهای موجود سیاسی چگونه است؟
امینی : در جامعهای که چند شکاف فعال دارد یا چند شکاف در بستر شکل گیری یک پدیده اجتماعی فعال است، نوع آرایش این شکافهای فعال نیز، فضاهای متفاوتی ایجاد میکند. در برخی مواقع این شکافها یکدیگر را تقویت میکنند و اثر هم افزایی بر یکدیگر را دارند که به آنها شکافهای «متراکم» گویند.
به طور مثال در جامعه ما که شکاف چپ و راست یا اصلاح طلب و اصول گرا به لحاظ سیاسی فعال است، اگر شکافی دیگر مانند طرفداری از غرب هم راستا با اصلاح طلبان و یا مخالفت با غرب همراستا با اصول گرایان فعال شود، به دلیل آن که شکاف قبلی را تشدید میکند، شکاف متراکم شکل میگیرد و سطح تضادها و تعارضها افزایش مییابد.
مثلث : این نمونه در فعالیت های سیاسی مثل انتخابات چگونه نمود پیدا می کند؟
امینی : برخی مواقع شکافها آثار تضعیف کنندگی در ارتباط با یکدیگر دارند که به آنها شکاف متقاطع میگویند. به طور مثال در انتخابات نهم ریاست جمهوری که شکاف اصلی شکاف اصول گرایان و اصلاحطلبان بود، با شکل گیری شکاف فعال دیگری در درون خود اصول گرایان(قالیباف، لاریجانی و احمدینژاد) و درون خود اصلاح طلبان(معین، کروبی و رفسنجانی)، شکاف اصلی تضعیف شد و سطح منازعه کاهش یافت. اما در مرحله دوم این انتخابات یک شکاف فعال اصلی بین اصلاح طلبان و اصولگرایان وجود داشت و لذا انتخابات حالت دو قطبی پیدا کرده و سطح منازعات افزایش یافت.
مثلث : آیا پیش از انتخابات نهم هم چنین شکافهایی بین جریان های حاضر در عرصه سیاست وجود داشته و به نوعی پیش از این نیز تجربه وجود چنین منازعاتی را داشتیم؟
امینی : در انتخاباتی که در سی سال گذشته در کشور ما برگزار شده است، عموماً با یک شکاف فعال در بین گروههای اجتماعی مواجه بودهایم. شکاف «جمهوری اسلامی» با غیر آن در رفراندوم 10 و 11 فروردین 1358که جامعه حول موافقت و مخالفت با آن تقسیم میشد؛ شکاف«خط امام» با غیر آن، شامل لیبرالها، چپها و سایرین که بعد از کنار رفتن دولت موقت شکاف حاکم شد؛ شکاف چپ و راست سیاسی که به طور جدی و با انشعاب مجمع روحانیون از جامعه روحانیت در انتخابات مجلس سوم و بعدها تا انتخابات ریاست جمهوری هفتم بروز و ظهور داشت؛ شکاف دوم خرداد و مخالفان آن که بعد از انتخابات دوم خرداد 76 آغاز شد و در انتخابات شوراهای اول و مجلس ششم بیشترین تجلی را داشت؛ شکاف اصول گرایان با اصلاح طلبان که از انتخابات دوره دوم شوراهای شهر و روستا آغاز شد و انتخابات مجلس هفتم، ریاست جمهوری نهم، شوراهای سوم و مجلس هشتم را در بر میگرفت.
مثلث : یعنی همین شکاف میان جریا نها در طول این سی سال وجود داشته است؟
امینی : زمانی که میگوییم در این انتخابات، تنها یک شکاف فعال وجود داشته است، بدین معنا نیست که سایر شکافها در جامعه مفقود بوده است بلکه منظور این است که در بین رای دهندگان، شکافهای موجود، تفاوت معناداری در نوع انتخاب آنها نداشته است. نتیجه انتخابات دوم خرداد 76 در این زمینه مثال خوبی است. یعنی در انتخاب آقای خاتمی، در زن بودن یا مرد بودن، جوان بودن یا میان سال وکهنسال بودن، روستایی بودن و یا شهر نشین بودن، فارس یا لر یا شمال شهر نشین بودن یا جنوب شهر نشین بودن، لر بودن، ترک بودن و... اختلاف معناداری در نوع انتخاب ایجاد نکرد و خاتمی دارای آرای متوازنی و با نسبت تقریبا یکسانی در همه بخشها بود.
مثلث : با این تفاسیر وجود چنین شکاف هایی در انتخابات یازدهم به چه شکلی نمود پیدا می کند یا اصولا چنین شکافهایی ادامه دار هست؟
امینی : در انتخابات یازدهم همچنان شکاف های فعال همان شکاف های انتخابات دهم ریاست جمهوری است.
1) شکاف فکری، ایدئولوژیک و سیاسی
2) « شکاف جغرابیایی و اقتصادی»
3) « شکاف نخبه و توده»
«تعمیق شکاف ها در انتخابات پیشین» و «عدم تغییر شرایط به صورت مبنایی طی چهار سال گذشته»، «قطب بندی های اصلی که در انتخابات آتی شکل می گیرد» و نیز «نوع رقابت گفتمانی» که در انتخابات یازدهم صورت می گیرد از دلایل اصلی تداوم شکاف های انتخابات دهم در انتخابات یازدهم است.
مثلث : به نظر می آید اولین تعریف یعنی شکاف فکری، ایدئولوژیک و سیاسی همواره در طول انتخابات های گذشته و در ادوار مختلف نظام ظهور و بروز داشته است؟
امینی : شکاف مذکور در نتیجه تفاوت ها و حتی تضاد بخش های گوناگون جامعه در « نظام ارزشی » و «گرایش سیاسی» آنها بوجود می آید. این شکاف در تمامی انتخابات کشور ما، شکاف اصلی بوده است و تفاوت ها و اختلافات حول آن شکل می گرفته است. این شکاف می تواند حالت درون گفتمانی داشته باشد و یا برون گفتمانی داشته باشد. به لحاظ ارزشی گسل «اسلام -سکولاریزم » شکاف فعال ماست که طیف بندی های گوناگونی از اسلام و از سکولاریزم را شامل می شود. به لحاظ نمادی این گسل را می توان گسل مصباح-سروش در نظر گرفت. آیت ا... مصباح منتهی الیه جریان اسلام گراست و سروش نیز منتهی الیه جریان سکولار است. افرادی مانند آیت ا... مهدوی کنی از سمت اسلام گرایان و افرادی مانند خاتمی از طیف سکولار به میانه این طیف نزدیکترند. به لحاظ گرایش سیاسی نیز که با گرایش فکری در یک راستاست، اصول گرایان با طیف های مختلف غالبا جزء اسلام گرایان و اصلاح طلبان با طیف های مختلف نیز به سکولارها نزدیکترند یا لایه های اصلی آنها را سکولارها تشکیل می دهند.
مثلث : در پرتو این نوع تفکرات و گرایشات ایدئولوژیک شکاف جغرافیایی – اقتصادی هم می تواند فعال باشد و کارکردهایی را در انتخابات بر عهده بگیرد؟
امینی : شکافی که از آن به شکاف « حاشیه – متن » ، شکاف « مرکز – پیرامون » و شکاف « شمال – جنوب » نیز تعبیر می گردد، یکی دیگر از شکاف های فعال در انتخابات است. یعنی الگوی رای دهی در بخش های مختلف جغرافیایی و طبقات اقتصادی با هم فرق می کند. در واقع آرا برای هر نامزد به صورت متوازن در همه مناطق تقسیم نمی شود و متناسب با موقعیت جغرافیایی حوزه انتخابیه در سطح کشور – و حتی در سطح هر شهر – از فراز و نشیب بالایی برخوردار بود. یعنی جهت گیری آرا ء روستاها و شهرهای کوچک و مناطق جنوبی شهرهای بزرگ و طبقات متوسط و متوسط به پایین از نظر اقتصادی با جهت گیری آراء شهرهای بزرگ و مناطق شمالی آنها و طبقه متوسط و متوسط روبه بالا و مرفه اقتصادی متفاوت است.
مثلث : تکلیف طبقه متوسط نخبه حاضر در جامعه در مباحث انتخاباتی به چه شکلی است؟
امینی : شکاف رای بین نخبگان و توده مردم یکی دیگر از شکاف های فعال در انتخابات یازدهم است. در واقع ویژگی نخبگی در گرایش به نامزدها نقش مهمی ایفا می کند. در این نوشتار، مفهوم نخبگان از نظر جامعه شناختی مورد نظر ماست و فاقد جنبه ارزشی است. نخبگان کسانی می باشند که از نظر افکار عمومی به واسطه برخورداری از برخی امتیازات مانند تحصیلات، تخصص ، جایگاه سیاسی، اعتبار اجتماعی و جایگاه شغلی و... از سایر مردم متمایز می شوند. از نظر کارکردی نیز نخبگان کسانی اند که انتظار می روند دامنه اثر گذاری آن ها از افراد عادی جامعه در مسایل گوناگون بیشتر و بالاتر باشد. محیط های فرهنگی و هنری، محیط علمی دانشگاهی و حوزوی و عرصه های اجتماعی و سیای و اقتصادی صحنه بیشتری حضور نخبگان جامعه است.
مثلث : با این توضیحات فکر می کنید در انتخابات آینده آرایش نیروها برای حضور در عرصه و همچنین قطب بندی گروه های مختلف به چه شکلی انجام شود؟
امینی : انتخابات ها حول و حوش «تدام وضع موجود» و « تغییر در وضع» موجود شکل می گیرد. بنابراین در درجه اول کسانی واجد اهمیت در انتخابات می شوند که بهترین نمونه برای نمایندگی این دو سو باشند. بنابراین انتخابات ریاست جمهوری سه قطب اصلی خواهد داشت. یک قطب را احمدینژاد شکل خواهد داد که وضع موجود را نمایندگی خواهد کرد.(نه به دلخواه بلکه به ناگزیر). قطب دیگر انتخابات قالیباف است که در سوی مخالفان وضع موجود قرار می گیرد. سوم جریان موسوم به اصلاح طلبان است که گرایش رادیکال تری از قالیباف در مخالفت با دولت و وضع موجود دارند.
مثلث : باقی جریانات و کاندیداها تکلیفشان چه می شود به خصوص جبهه پایداری؟
امینی : بحث ما درباره قطب ها در انتخابات است که رقابت های اصلی در آن صورت می گیرد. این مسئله منکر اثرگذاری جریانات دیگر نیست و لی این اثرگذاری اولا محدود و ثانیا تنها تقویت کننده یا تضعیف کننده قطب های اصلی انتخابات است و برای خود آنها ارمغانی ندارد.
البته جبهه پایداری وضعیتش فرق می کند و همچنان به عنوان یک جریان موثر در انتخابات نقش خواهد داشت اما برای تبدیل شدن به قطب انتخاباتی با دو چالش روبروست اولا پایگاه مشترک رای بالایی با احمدی نژاد دارد که در صورت حضور انتخاباتی احمدی نژاد از آن پایگاه محروم خواهد شد. بنابراین جبهه پایداری در وضعیت نبود احمدی نژاد یا تضعیف شدن موقعیت احمدی نژاد می تواند یکی از قطب های انتخابات شود. دوم این که شکاف های اصلی انتخاباتی حول و حوش طرفداران وضع موجود و مخالفان وضع موجود شکل می گیرد و در این بین جبهه پایداری بزرگترین چالشش این است که نه کاملا طرفدار وضع موجود است و نه کاملا مخالف وضع موجود و بنابراین در محیط اجتماعی طرفیت پیدا نمی کند.
مثلث : چه نسبتی بین این قطب ها و شکاف های انتخاباتی بوجود می آید؟
امینی : احمدی نژاد به عنوان یکی از قطب های اصلی انتخابات با تداوم و تعمیق مخالفتهای جریان سکولار فکری و اصلاح طلب سیاسی روبروست و سهمی از آراء آنها ندارد که امری طبیعی است چون این پایگاه اجتماعی در دو انتخابات سال 84 و خصوصا 88 در برابر او بوده است. مسئله قابل توجهی که در این باره وجود دارد این است که تلاش های احمدی نژاد در دولت دهم برای جذب بخش هایی از این جریان با تغییر برخی سیاست ها و اتخاذ برخی تصمیمات(مسئله ایران گرایی، کوروش و مقابله با برخی نهادهای مورد اعتراض این جریان مثل روزنامه کیهان و سپاه و..) که هزینه های زیادی برایش داشت، ناموفق بوده است.
مثلث : مشکل اصلی احمدی نژاد در از دست دادن طیف مهمی از طرفدارانش چه بود؟
امینی : اما مسئله مهمی که من از آن تعبیر می کنم به «مهمترین خطای استراتژیک احمدی نژاد»مربوط به ریزش های وسیعی است که در پایگاه عاطفی و ایدئولوژیک احمدی نژاد از اواخر دولت نهم و خصوصا در یک سراشیبی تند در دولت دهم رخ داد. همان پایگاهی که آراء خود را در دور اول انتخابات سال 84 به وی داد و او متکی به همین پایگاه امکان حضور در دور دوم و غلبه بر هاشمی را پیدا کرد و در انتخابات سال 88 نیز بخش عمده همین پایگاه، فضای اجتماعی را به نفع او پر کرد و تجمعات و اجتماعات حمایت از او در دوران انتخابات با این عناصر و به وسیله این عناصر فضا سازی می کرد. بحث هایی مانند رفتن زنان به ورزشگاه، دوستی با اسراییل، ماجرای معاون اولی مشایی، دوران یازده روزه خانه نشینی در بحث وزیر اطلاعات و آخرین آنها ماجرای 15 بهمن مجلس(موسوم به یکشنبه سیاه) ظرفیت های منفی بودند که ریزش های گسترده دراین پایگاه برای او رقم زد. به طوری که در انتخابات یازدهم نه تنها یاری و کمک آنها را از دست داده است بلکه باید انتظار مقابله از سوی آنها را با خود در این انتخابات داشته باشد. همین مسئله است که جبهه پایداری را در انتخابات اخیر مهم می کند چرا که همچنان ظرفیت جذب این بدنه فعال اجتماعی را دارد.
مثلث : از نظر شکاف اقتصادی و جغرافیایی که مطرح کردید طرفداران این طیف چه کسانی هستند و به عبارت بهتر این طیف چه کسانی را نیابت می کند؟
امینی : در بحث شکاف های اقتصادی و جغرافیایی، پایگاه رای اصلی احمدی نژاد روستاها، شهرهای کوچک، جنوب شهرهای بزرگ و طبقات پایین و محروم جامعه از نظر اقتصادی است که کمیت قابل ملاحظه ای دارند. بحث یارانه ها، مسکن مهر ، روابط عاطفی که با آنها طی این سالها در سفرهای استانی با آنها برقرار کرده و خدمات دیگری که در طول این ها به این مناطق ارائه کرده است، همگی ظرفیت هایی اند که احمدی نژاد را به این پایگاه امیدوار می کند.
اصرار احمدی نژاد بر اجرای مرحله دوم یارانه ها که با پرداخت رقم های بالایی به این طبقات روبروست،گمانه چشم داشت احمدی نژاد به این پایگاه رای را تقویت می کند.
مثلث : به نظر می آید که این مباحث مرتبط با یارانه ها و پو لهایی که تقسیم شد باعث حرکت یک بخشی از طبقه متوسط به سمت طبقه فرودست شده است.
امینی : البته مساله گرانی های اخیر بر روی تمایل این طبقات موثر است و ریزش هایی در آن ایجاد می کند اما سطح ریزش های آن قدر نیست که رای این بدنه اجتماعی به نماینده احمدی نژاد در انتخابات را دچار چالش بنیادی کند و همواره یک کف رای موثر از این طبقه خواهد داشت. به خصوص این که دو قطب حاضر در انتخابات فاقد ظرفیت و استعداد برای جذب آراء این طبقات هستند و در همین شرایط نیز احمدی نژاد در مقایسه با آنها از مزیت نسبی بیشتری برخوردار است.
اما طبقات متوسط و متوسط رو به بالا و مرفه و نیز شهرهای بزرگ و مناطق شمالی نشین آن جزء مخالفان جدی احمدی نژاد خواهند بود و گزینه تغییر وضع موجود را بر گزینه حفظ وضع موجود ترجیح خواهند داد.
بیشترین تاثیر سوء گرانی های اخیر متوجه طبقه متوسط شهری است که در این سال ها به یک طبقه بزرگ در کشور تبدیل شده است و بنابراین بیشترین ناراضیتی از احمدی نژاد از سوی این طبقه در انتخابات ظهور و بروز می کند. گرایش مثبت به احمدی نژاد در شکاف توده و نخبه همانند انتخابات دهم معطوف به توده هاست و همچنان نخبگان در نقطه مقابل او قرار دارند و در انتخابات یازدهم به سمت مخالفان وی متمایل خواهند شد.
مثلث : وضعیت اصلاح طلبان در انتخابات یازدهم چگونه تحلیل می شود؟
امینی : اصلاح طلبان از یک پایگاه نسبتا قابل توجه ثابتی برخوردارند که سهم عمده آن به گرایش های فکری سکولار و گرایش سیاسی اصلاح طلب در معنای موسع آن تا جریانات ملی مذهبی مربوط می شود. این پایگاه ایدئولوژیک و سیاسی، بخش جریان ساز و سازنده موقعیت اجتماعی برای اصلاح طلبان است. این پایگاه در طی سال های بعد از دوم خرداد و خصوصا در سال 88 و حوادث آن بیشتر خصلتی برون گفتمانی پیدا کرده است به طوری که حجم کسانی از آنها که درون گفتمان انقلاب اسلامی تعریف شوند، جناح اقلیت را شکل می دهند.